مثل مامورهای مخفی تا شعاع چند متریشان را میپایند و خدا میداند با چه دلهرهای چند کیلو طلا را حمل میکنند و به دوردستها میبرند. آنها فقط با صاحبان کارگاههای طلاسازی دمخور میشوند و قلق کارشان این است که هویتشان را مخفی نگه دارند. اینجا بازار دادزنها حسابی داغ است اما راز کسبوکار «کیفی» سکوت و خاموشی در دل شلوغترین نقطه تهران است. سکوت آنها که هر کدام حکم گنجینه متحرک را دارند و با جانشان معامله میکنند سرشار از ناگفتههاست.
ماجرای کیفیها
خودشان را کیفی معرفی میکنند. کیفی چه شغلی است؟ کار بنکداران طلا را بهطور سیار انجام میدهند و حلقه اتصال کارگاههای طلاسازی با مغازهدارها بهحساب میآیند. آنها طلا را از کارگاههای طلاسازی میخرند و برای فروختن به مغازهدارها به شهرهای دور و نزدیک میبرند؛ یعنی حمل طلای گرمی یک میلیون تومان به اقصی نقاط ایران، آن هم در پوشش مسافران معمولی.
پیدا کردن کیفیها کار آسانی نیست، چون هویتشان را برای هر غریبهای فاش نمیکنند.
اگر چند روز در شلوغی بازار زاغ سیاهشان را چوب بزنند باز هم پیداکردنشان در میان انبوه جمعیت، مثل ردیابی قطرهای در دل دریاست. گاهی همصحبت شدن با کیفیها غیرممکن بهنظر میرسد اما کافی است یک شماره تماس از آنها بیابید و بهطور کامل اعتمادشان را جلب کنید. آن موقع از مصایب یکی از عجیبترین شغلهایی میگویند که اساس آن در تعقیب و گریز و دست و پنجه نرمکردن با سارقان مسلح و احتمال بر باد رفتن جان و سرمایهشان در یک چشم بر هم زدن است.
سلمان کیفی است. او کیفیها را مثل سربازان بینام و نشانی میداند که چند دهه برای روشن ماندن چراغ بازار بزرگ طلا از جان مایه گذاشتهاند؛ «بسیاری از شهرهای ایران بازار اصلی طلا و جواهر دارند اما همه آنها تولیدکننده نیستند. کیفیها مسئولیت انتقال طلا از بازار بزرگ تهران به بازارهای محلی را دارند و به همینخاطر سارقها همیشه در کمینمان نشستهاند. مثل سالهای دور خبری از تعقیب و گریز با اسب نیست اما گاهی اوقات موضوع سرقت از کیفیها و قتل آنها در صدر اخبار قرار میگیرد و حتی سوژه فیلمهای سینمایی میشود.»
آهسته و پیوسته
داستان کسبوکار کیفیها هیجانانگیز و بهشدت دلهرهآور است. کسانی که در سالهای دور به آنها حمال طلا به معنی حملکننده طلا میگفتند، بعدها به کیفبر تغییر نام دادند و حالا با نام کیفی با تولیدکنندههای طلا دادوستد میکنند. ورود به این شغل پرمخاطره آسان نیست و دایره کیفیهایی که با صاحبان کارگاههای طلاسازی کار میکنند بهشدت محدود است. بیشتر آنها از افراد باسابقه و شناختهشدهای بهحساب میآیند که با توصیه چند نفر از معتمدان بازار طلا وجواهر وارد این کار میشوند یا این شغل را از پدر به ارث بردهاند.
اینگونه نیست که فردی تصمیم بگیرد در گروه کیفیهای بازار فعالیت کند و بهراحتی از طرف طلاسازها و عمدهفروشها مورد تأیید قرار بگیرد. ابراهیم، یکی از معدود بازماندههای نسل قدیم کیفیها میگوید: «کسی که وارد گروه کیفیهای بازار میشود تازه در ابتدای کار است. تازهکارها تا مدت زمان زیادی باید با یکی از پیشکسوتان این حرفه به سفرهای دور و نزدیک بروند تا آب دیده شوند و بدانند که چگونه ردی از خودش به جا نگذارند. بعد هم باید انتقال و نحوه محاسبه و جمعآوری فاکتور را یاد بگیرند تا بعد از مدتی مستقل شوند و بهعنوان کیفی در بازار طلا و جواهر فعالیت کنند».
مسلح به شوکر و اسپری فلفل
باید به کیفیها حق داد که تمایل چندانی برای همصحبت شدن با دیگران نداشته باشند و از دادن هرگونه اطلاعات درباره این شغل پرمخاطره طفره بروند، چرا که برملا شدن راز و رمز کارشان مثل لو رفتن نقشه گنج است. آنها از چند دهه قبل که با اسب و قاطر از تهران به شهرهای مختلف طلا میبردند تا امروز که امکان سفر با ماشین شخصی و قطار و هواپیما مهیا شده در تیررس سارقان حرفهای بودهاند و بسیاری از آنها در این سالهای طولانی به شکل بیرحمانهای به قتل رسیدهاند.
برخی کیفیها اگر توان مالی داشته باشند از کارگاههای تولیدی، طلا میخرند و پس از انتقال و فروش آنها به بنکداران محلی سود خوبی عایدشان میشود اما بسیاری از آنها صرفا وظیفه نقل و انتقال طلای ساخته شده از کارگاه به بنکداری و برگرداندن حساب را برعهده دارند و درصد اندکی از اجرت ساخت طلای فروختهشده را بهعنوان حقالزحمه دریافت میکنند.
اکبر، یکی دیگر از کیفیهای نسبتا قدیمی بازار معتقد است، گروه دوم که معمولا با اتوبوس و قطار برای فروش طلا به شهرهای دور و نزدیک میروند آسانتر تحت تعقیب سارقان مسلح قرار میگیرند؛ «کسی امنیت کیفیهای بازار را تضمین نمیکند اما با پیگیری اتحادیه صنف طلا و جواهر، چند سالی میشود که اجازه حمل وسایل حفاظت شخصی مثل اسپری فلفل یا شوکر را به آنها دادهاند تا در برابر سارقان حرفهای از خودشان دفاع کنند. با این حال گروه کیفیهای بازار طلا و جواهر بهدلیل لو رفتن مسیر حرکتشان همواره در خطر حمله سودجویان قرار دارند.
مثل کیفی جوانی که 4سال قبل خبر قتلش توسط سارقان مسلح در صدر خبرها قرار گرفت. اما بسیاری از آنها در سکوت خبری و در جادههای کشور به قتل میرسند و اموالشان هم به تاراج میرود.»
راز بقا
مخاطرات شغل کیفیهای بازار طلا و جواهر تهران با گرانی سرسامآور قیمت طلا بیشتر هم شده و تقریبا روزی نیست که خبر حمله به یکی از افراد این گروه، دهان به دهان نچرخد. با اینکه دوربینهای پیشرفته در محدوده اطراف بازار بزرگ طلا و جواهر نصب شده اما هنوز هم بسیاری از سارقان طلا در این حوالی پرسه میزنند و کیفیها را از لحظه خروج از بازار طلا و جواهر تحت تعقیب قرار میدهند تا مثل افعی در موقع مناسب زهرشان را بریزند و طعمه را ببلعند.
کیفیهای قدیمی و کارکشته شگردهای مختلفی برای گمراه کردن سارقان حرفهای دارند. بیشتر آنها سعی میکنند ساعت حرکت از مبدا، مسیر حرکت، وسیله سفر و حتی لباسهایشان را مدام در طول مسیر تغییر بدهند تا بهآسانی تحت تعقیب قرار نگیرند و مدت زمان طولانیتری در این حرفه دوام بیاورند. ماشین شخصی، هواپیما و اتوبوس از اصلیترین وسایل حملونقل آنهاست و در هر مورد سعی میکنند با ترفندهایی هویت و شغلشان را کاملا مخفی نگهدارند.
اکبر این شگردها را راز بقای کیفیها در بازار طلا و جواهر تهران میداند؛ «این روزها سیستم توزیع طلا از سوی کارگاههای بزرگ به کلی تغییر کرده و دامنه فعالیت ما محدوده شده اما هنوز هم صدها نفر با این شغل امرار معاش میکنند. کار ما دو بخش دارد؛ یکی رساندن طلا به مقصد و دیگری جمعآوری مطالبات هفته یا ماه قبل است.
وقتی یککیلو یا دوکیلو طلا را به مقصد میرسانیم انگار یک تن بار از روی دوشمان برداشته شده و بخش دوم کار برایمان آسان میشود. اگر هوشیار باشید و همه موارد ایمنی را رعایت کنید چندین و چند سال در این کار دوام میآورید اما افراد مغروری میآیند و فقط به زور بازو اکتفا میکنند و خیلی زود جان و مالشان را از دست میدهند.»
پاسخگویی به پلیس
نظم و ترتیب سفرها و البته نحوه محاسبه طلب و بدهی کیفیها، یکی از منظمترین روشهای مرسوم در بازار تهران است و آنها بیش از سرمایه به اعتبار و اعتماد سازندگان و خریداران طلا تکیه میکنند. درصورت خدشهدار شدن هر آیتم، آنها دیگر قادر به ادامه فعالیت اقتصادی در این حرفه نخواهند بود و احتمالا به همین دلیل حرفه کیفی در بازار طلا و جواهر بهطور موروثی ادامه داشته و ورود افراد متفرقه به این گروه تقریبا غیرممکن است.
هر چه از شغل کیفیها بیشتر میدانیم سؤالات بیشتری در ذهنمان نقش میبندد. مثلا اینکه کیفیها چطور و با چه مجوزی چند کیلو طلا را از تهران به شهر دیگری منتقل میکنند؟ یکی از کیفیهای بازار که این شغل را از پدر به ارث برده و با نام مستعار بهمن حاضر به گفتوگو میشود میگوید: «اتحادیه طلا و جواهر برای ما کارت شناسایی صادر کرده و به این ترتیب هیچ جایی برای سوءاستفاده نیست.
کارت شناسایی به این دلیل صادر میشود که گاهی در موارد امنیتی بتوانیم از پلیس کمک بگیریم یا در مواقع لازم به مأموران پلیس ثابت کنیم که این همه طلا را برای فروش حمل میکنیم و به شهرستان میبریم». گفتوگو با کیفیها به پایان رسید، بدون اینکه هویت و چهره آنها برایمان آشکار شود.
گفتوگو با آنها شبیه هیچ گفتوگوی دیگری نیست و آنها را میتوان مردان نقابدار بازار بزرگ تهران نامید. این هم سبک زندگی آدمهایی است که خواسته یا ناخواسته وارد دوئلی ابدی شدهاند و اگر سربلند بیرون بیایند لقمه نانی برای خوردن خواهند داشت. داستان زندگی آنها سوژه اصلی بسیاری از فیلمهای سینمایی مثل فیلم «جویندگان طلا»، اثر چارلی چاپلین است؛ مردان نقابداری که سهمشان از کیفهای پر از طلا رنج است و گاهی مرگ.
*حمیدرضا رسولی-همشهری